ناپدری رولف، تمایلی ممنوعه، در خیالات هوس انگیز خود با دخترخوانده اش سانیا افراط می کند. برخوردهای پرشور آنها شیمی آتشینی را شعله ور می کند و تابو را به خلسه تبدیل می کند. رقص اغوا کننده سانیا و لمس غیرقابل مقاومت رولف تجربه ای فراموش نشدنی و ممنوع ایجاد می کند.